امیرحسین و محرم
سلام عزیزتر از جانم امسال دومین محرمی است که شما نذری میخورید . پسر عزیزم محرم که میشه دهان مبارکش با کلی غذای نذری متبرک میشه ؛ نوش جان شما باشد . ناهار ظهر عاشورا مامان جون و بابا جون و دایی یاسر نذر دارند که ٤ تا دیگش تو حسینیه به دست مردم میرسه و ٢ تا دیگش هم توی خونه ی مامان جون و باباجون پخش میشه . روز سوم هم خونه ی مامان افسر (مامان بابایی ) شعله زرد پخش می کنیم . راستی اربعین هم نذری خود شماست که من و بابایی متقبل می شویم . خدای امام حسین (ع) و حضرت ابلفضل نگهدار و حافظ امیرحسین باشد . پسرم در حال خوردن سیب زمینی . خورش قیمه نذری پسر نازنینم تو حیاط مامان جونینا در حال ق...
نویسنده :
آذر
16:15
تولد بابا علیرضا
بابا علیرضا تولدت مبارک این کیک لاک پشتی از طرف من و مامانی برای شماست . ...
نویسنده :
آذر
15:31
حرفهای درگوشی با امیرحسین عزیزم (2)
آرامش من 2
امیرحسین و نماز
این کار را پسرم از ٩ ماهگی انجام میده . جان شیرینم . آخه چکار میکنی شیرین عسلم ؟ قربونت برم ؛ وقتی الله اکبر میگیم شما دوتا دستت را به نشانه قامت بستن روی سرت میگیری . ...
نویسنده :
آذر
0:32
لحظه های شیرین با تو بودن 5
پسر نازنینم این روزها داره حرف میزنه حرفهای شیرینی که بوی عشق و صداقت میدهند حرفهایی که برا فهمیدنش باید گوشهای من و بابایی خیلی فهیم و باهوش باشند و بیشتر از همه گوشهای ما باید فرش قرمزی پهن کنند به وسعت آسمان زیبای خدای مهربان غ تا بهتر بشنوند ترانه ی زیبای پسرم را. وقتی از شما میپرسیم مامن را دوست داری شما میگی : آده . بابا را دوست داری شما میگی : آده . امیرحسین بریم بخوابیم : نه نه ... نه . پسر نازنینم امروز گفته از ده ده ؛ داستانش این بود که بابایی یه غذای خوشمزه درست کرده بود که بعد از میل کردن من به بابایی گفتم علیرضا از ده نمره ده میگیری و شما شروع کرده با زبان شیرینت گفتی : ا ده ده . بعدش من گفتم : از ده یک .شما گفتیک چیا یا ه...
نویسنده :
آذر
0:25