امیر حسین امیر حسین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

من و مامان و بابام

لحظه های شیرین با تو بودن 5

1391/8/19 0:25
نویسنده : آذر
254 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنینم این روزها داره حرف میزنه حرفهای شیرینی که بوی عشق و صداقت میدهند حرفهایی که برا فهمیدنش باید گوشهای من و بابایی خیلی فهیم و باهوش باشند و بیشتر از همه گوشهای ما باید فرش قرمزی پهن کنند به وسعت آسمان زیبای خدای مهربان  غ تا بهتر بشنوند ترانه ی زیبای پسرم را. وقتی از شما میپرسیم مامن را دوست داری شما میگی : آده . بابا را دوست داری شما میگی : آده . امیرحسین بریم بخوابیم : نه نه ... نه . پسر نازنینم امروز گفته از ده ده ؛ داستانش این بود که بابایی یه غذای خوشمزه درست کرده بود که بعد از میل کردن من به بابایی گفتم علیرضا از ده نمره ده میگیری و شما شروع کرده با زبان شیرینت گفتی : ا ده ده . بعدش من گفتم : از ده یک .شما گفتیک چیا یا همون چرا . قربونت برم شاه خوبانم . یکی از بازیهای باهوش مامان قایم باشک بازیه که خاله مژده یاد شما داده ؛ که شما خیلی خیلی این بازی را دوست داری که ما قایم میشیم وشما ما را پیدامون میکنی که خیلی هم زود ما را پیدا می کنی . پسرم عاشق توپ بازیه . راستی شما عاشق موسیقی هستی و وقتی آهنمگی را میشنوی می ایستی و پا میزنی وای نمی دونی چقدر شیرین این کار را میکنی هم پا و هم سر شما با آهنگ ریتم میگیره . خیلی خوشحالم که با شنیدن موسقی انقدر به وجد می آیی و علاقمند هستی . خونه ی مامان جون با پیانو و سنتور خاله ها شروع به نواختن اهنگ های خودت میکنی البته شنونده خوبی هم برای موسیقی هستی و خونه ی خودمون با پیانو بابا . راستی فکر کنم چند شب پیش بود که پسرم شروع کرد به گیتار زدن ؛ آروم کنار گیتار مامان نشستی و کلی واسه خودت اهنگ زدی انقدر ناز دو تا سیم را باهم میگرفتی و میزدی که من کلی خوشحال شدم و مست بازی تو بودم اما آخر شب که خوابیدی و من داشتمن دست شما را کرم میزدم وای ! دیدم انگشت اشاره پسرم خونی شده ؛اولش ترسیدم اما وقتی برات تمیزش کردم دیدم آخی آخی یه کم از پوستش رفته خیلی کوچولو فکر کنم سیم های گیتار باعث شده بو د . قربون هنرمند کوچولوی خودم برم .

پسرم در حال آشپزی

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)