لحظه های شیرین با تو بودن (6)
پسر نازنین مامان کم کم داره حرف میزنه واژه ها جدید ادا میکنه از بین اعداد ده را میگه اسم خاله لیلا را میگه لی لا . اینطوری اسم عمه جون را هم میتونه بگه عمه لی لا . وقتی میخواد ما جایی بشینیم میره با دستش میزنه روی زمین و میگه ب ب یعنی اینجا بشین . بعضی اوقات بابا را بابائو صدا میکنی که ما به شوخی میگیم بابائو بر وزن کاکائو . با آهنگ میرقصی شیرین و جدیدا" آواز هم همراهش میخونی . امروز خونه ی مامان جون سنتور خاله لیلی را مینواختی و آواز میخوندی . قربونش برم شیرین عسل مامان را . یک ماه پیش ماه را تو آسمون نشونت دادم و گفتم ماه از آنروز هروقت میریم بیرون آسمون را نشون میدی و میگی : ماه ماه . الان کاملا" اعضای بدنت را میشناسی و با نام بردن ما نشون میدی . از واژه های انگلیسی هم بوس و آی و بال را میگی و بلدی ، خوراکیهای محبوب پسرم زیتون . انار . خیارشور . سس گوجه فرنگی . رب . دنت بیسکوئیتی . خیار . نارنگی .
امروز با با با رفتیم واکسن ١٨ ماهگیت را زدیم اما چون بابا آفیش داشت مامان جون و پدر جون هم اومده بودند و ما با اونها برگشتیم خونه ی مامان جون .
رحلت حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا (ع) بر شیعیانش تسلیت باد .
بابا امسال نذری عدس پلو داد و مامان جون هم هر سال برای شب شهادت امام مجتبی (ع) شعله زرد نذر داره که قبول باشه .