امیر حسین امیر حسین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

من و مامان و بابام

11

1391/3/22 1:57
نویسنده : آذر
414 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جانان من

پسر عسلی مامان و بابایی 11 ماهه شد ؛ خدا را شکر می کنم به خاطر بودنش ؛ پسر عسلی مامان تو این ماه خیلی بزرگ شدنت را من و بابایی حس کردیم ؛ شما تو این ماه شروع کردی به ایستادان و از هر وسیله ای برای ایستادن کمک می گرفتی حتی اکثر اوقات نقطه اتکا ی شما برای ایستادن من و بابایی هستیم شما سینه خیز به طرف ما  حرکت می کنی و بعد که نزدیک میشی سریع بلند میشی و می ایستی  قربونت برم عزیزترین که شروع کردی به گفتن مامان ؛ آخه گفتن بابا را شروع کرده بودی و الان حدودا" چند روزی هست که مامان می گی البته روز دقیقش را تو دفتر خاطراتت ذکر کردم . مهربون من علاقه زیادی به رفتن به آشپزخونه و اتاق کتابخانه داری ؛ یه روز مهربون مامان از پذیرایی به طرف اتاق کتابخونه سینه خیز رفتی و پشت سرت در را هم بستی من هم آروم پشت سر شما اومدم از لای در دیدم شما طبق معمول رفتی سر وقت کتابخونه و کتابها را از کتابخونه در می آورید . راستی تو این ماه تولد خاله لیلی و مادر جونه که ایشالا هزار سال تولدشون را جشن بگیرند . هنوز از مروارید های پسرم خبری نیست . تاج سر مامان خیلی دوستت دارم .

11 ماهگی

12

قربونت برم الهی عزیزم

14

ماشالا عزیزترینم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی امیررضا
22 خرداد 91 12:35
سلام پسر تپلی و خوشگلی. من هم شما رو با افتخار لینک کردم.
لیلا
23 خرداد 91 15:07
عاشقتم و تولد خاله لیلی و مامان بزگت مبارک امیر حسین عمه
خاله مژده
24 خرداد 91 11:21
اون دستهای توپولوتو میبوسم عزیزترینم:
مامانی
26 خرداد 91 23:04
سلام نوه خوشملم... شیطون مامانی دلم برات یه ذره شده...زود پاشو بیا...