لحظه های شیرین با تو بودن (2)
پسر نازنینم حالا دیگه داره راه میره . کلی هم بازیگوش شده . عاشق سرک کشیدن تو آشپزخونه و باز کردن در کابینتهاست و من و باباش همش به دنبالش . اسباب بهازیهای محبوبش قابلمه ها با درب هاشون ملاقه و قاشق و چنگال . میخواد خودش غذا بخوره و قاشقشو به دهانش میبره اما اگه تو قاشقش غذا باشه تا به دهان مبارکش برسه خالی میشه چون قاشق زرا بر میگردونه . پسر تاج سرم عاشق بازی کردنه و با باباش و و همه ی اطرافیان ش فو تبال بازی میکنه و نازنینم گل عهم میزنه و شادیش برای خوش دست هم میزنه . عاشق ور رفتن با کامپیوتر. و بیشتر موس و صفحه کیلد براش جذاب هستند . پسرم داره تلاش میکنه حرف بزنه اله اکبر میکنه و الهی شکر میگه و قتی بهش میگی کو کو دستای نازشو جلوش میگیره و خیلی ناز بای بای میکنه گوش و دست و پاشو نشون میده راستی پا هم میگه و وقتی هم میگی دماغت کو ؟دماغ ما رو میگیره که این موارد را بیشتر خاله مژده باهاش کار کرده . فدای پسر نازنینم بشم که واسه خودش آقایی شده .البته یکم هم دست بزن داره نازنینم و همه از نوازشهای کودکانه و شیرینش فیض بردند .
پسرم در حال تاب بازی
نگاه کن دارم سیبم را کامل میخویم .
آخه با کلید در چه کار داری خوشمل مامان .