5
الان دارم با پسر گلم این پست را می گذار م ؛ پسر عسلی من تا الان بیداره و بغل من دراز کشیده و یه دستش تو دهنشه و با ولع داره میخوردش گاهی هم به صورت من یورش میبره .باهوش من گاهی هم به صفحه مانیتور و دستای من که روی کیبورد روی کلمه ها میزنه خیره میشه .
عزیز دل مامان ،از شیرینکاری های این ماهت برات بگم ؛ جیغ میزنی اون هم چه جیغای قشنگی ؛ راستی یه بار با هم مسابقه دادیم البته تو بردی با اون آواهای قشنگت ، دستت را هم که میخوری گاهی همشو و گاهی فقط شصتت ، به غلت زدن همچنان ادامه میدهی ؛ من شما را بر میگردانم شما هم مادام غلت میزنید . قربونت برم الهی شیرین عسل من ، قهقه میزنی ، وقتی میخندی چقدر لذتبخشه اما وقتی قطره های اشک رو گونه های قشنگت سر می خوره چقدر سختم میشه انگار سرگیجه میگیرم ، خدا کنه همیشه شاد و خندون باشی مامان طاقت یه لحظه ناراحتی تو رو نداره ، داری سعی میکنی پاهاتو بگیری ، شروع کردی به گرفتن اشیا ، مو های مامانو میکشی ، هر چیزیو با دستت میگیری میبری به سمت دهانت آخه دوره ی دهانیت شروع شده . پسرم ؛ چقدر زیباست وقتی اینطوری خطابت میکنم ، ناخن هات تند تند بلند میشه اگه زود نگیرمش وقتی صورتمو ناز بکنی یه اثر انتزاعی به جا میگذاری که این خودش خیلی باحاله اما نه روی صورت لطیف خودت ، دندون گیر هم شده رفیق این روزهات . وقتی صدات میکنم به اسم قشنگت واکنش نشون میدی ، حسابی بغلیم که شدی .