پسر نازنین من ٨ ماهه شد و اما کارهایی که تو این ماه پسر عسلی من انجام میدادند ؛ تلاش برای سینه خیز رفتن یا همون چهار دست و پا رفتن ، تلاش برای اینکه خودتون بشینید که فعلا" دارین سعی خودتونو میکنید ، چند تا حرف و کلمه جدید از دهان مبارک شما شنیده شد ... شبها به پهلو می خوابید من و بابایی شما را بر می گدونیم تا تخت بخوابی اما شما دوباره برمیگردید و به پهلو می خوابید گاهی اوقات این به پهلو خوابیدنها تبدیل به قلت میشه و خیلی بامزه بر میگردی و رو شکمت می خوابی ، راستی نغ زدن هم یاد گرفتی و وقتی نغ می زنی پاهاتو تکون میدی ، توجه ما را بیشتر می طلبی و با صدای قشنگت توجه ما رو به خودت جلب می کنی ، فدای پسرم بشم الهی یه کار جالب که ...